کد خبر 115104
۲۰ آذر ۱۳۹۷ - ۱۶:۴۴
امیدآفرینی، انسجام اجتماعی و حفظ کیان خانواده/زنان و نقش‌آفرینی در مدیریت بحران‌های طبیعی

فریبا نظری پورکیایی مشاور وزیر کشور در امور زنان و خانواده در یادداشتی به نقش آفرینی زنان در مدیریت بحران های طبیعی اشاره کرد.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی وزارت کشور؛ در یادداشت فریبا نظری پورکیایی مشاور وزیر کشور در امور زنان و خانواده آمده است:
پژوهش‌های میدانی و اسنادی نشان می‌دهند که در حوادث و بحران‌های طبیعی، زنان، کودکان و سالمندان؛ در معرض خطر بیشتری از آسیب‌های حین و پس از بحران هستند. عوامل متعددی مانند نوع تغذیه خاص متناسب با شرایط جسمانی و روانی زنان در دوران بارداری، شیردهی و یا عادات ماهیانه، ناآگاهی بیشتر آنان نسبت به اصول ایمنی ناشی از عدم یا کمبود آموزش کافی مهارت‌های لازم و ضروری، محدودیت‌های فرهنگی و عرفی برای زنان (و در بعضی جوامع، محدودیت‌های قانونی) در هنگام وقوع یا پس از حادثه مانند عنوان نکردن نیازهای بهداشتی و جسمی و یا ایجاد خودمحدودیت ثانویه به دلیل موانع عرفی و فرهنگی مانند عدم استفاده به موقع از سرویس‌های بهداشتی ایجاد شده سیار در محل حادثه، داشتن اضطراب و استرس با توجه به شرایط جسمانی ذکر شده و نیز داشتن مسوولیت پرستاری و محافظت از فرزندان و سایر اعضای خانواده؛ بخشی از دلایلی است که پژوهشگران و مددکاران اجتماعی آن را به عنوان آسیب‌پذیر بودن بیشتر زنان در بروز بحران‌ها، بر می‌شمارند.
 از سوی دیگر نتیجه مطالعات با رویکرد جامعه‌شناسی بالینی نشان داده است که اگر زنان پیش از وقوع بحران‌ها و حوادث، آموزش دیده و مهارت‌های مدیریت بحران را کسب نمایند؛ بیش از هر فرد دیگری می‌توانند به خود و افراد پیرامون‌شان اعم از اعضای خانواده یا سایر نیازمندان به کمک؛ یاری برسانند. درواقع می‌توان با افزایش آگاهی و مهارت‌های زنان در جامعه؛ استرس، اضطراب و به طور کلی میزان آسیب‌پذیری آنان را در شرایط بحرانی کاهش داد و از آنان به عنوان یاری‌گرانی باانگیزه، داوطلب و توانمند در میدان بحران؛ بهره برد. تحقیقات اجتماعی به ما می‌گویند که درک و برداشت افراد از خطرات و واکنش احساسی نسبت به این موارد، با توجه به عوامل تربیتی و محیطی، ویژگی‌های فردی و فرهنگی و به ویژه نوع روابط اجتماعی آنان با شبکه افراد پیرامون خویش؛ متفاوت است و غالبا زنان به دلیل نقش حمایتی از اعضای خانواده و به خصوص فرزندان خود، درک بهتر و سازگارتری از خطرات ناشی از بحران‌ها داشته و عضو فعال و باانگیزه‌تری در شبکه روابط اجتماعی؛ محسوب می‌شوند. بدیهی است از ویژگی انطباق و سازگاری بیشتر زنان با شرایط حین و پس از بحران و حادثه، می‌توان به شکل مناسبی در کنترل و مدیریت بحران‌ها استفاده کرد و از آن‌ها کمک گرفت تا خود و افراد بحران‌دیده را در قالب گروه‌ها و شبکه‌های خانوادگی یا اجتماعی و محلی، منسجم کرده و از اضطراب‌ها و افسردگی‌های پس از بحران که ممکن است به از دست دادن عزیزان و اعضای خانواده و نیز خانه و دارایی و متعلقات فرد انجامیده باشد؛ دور نمود و یا آن را کاهش داد. درواقع با بهره‌گیری مناسب و به موقع از ابزار و ظرفیت آموزش مهارت‌های لازم به زنان، آن‌ها از گروه آسیب‌پذیر، به گروه یاری‌رسان و مددکار خود و خانواده و شبکه افراد پیرامونشان؛ تبدیل خواهند شد.
   در این قسمت خیلی مختصر و گذرا به بررسی دو نمونه از بحران‌های سال‌های اخیر در ژاپن و ایران، آسیب‌پذیری زنان و نیز چگونگی تبدیل این آسیب از تهدید به فرصت؛ اشاره می‌شود.
 گزارش‌ها از زلزله و سونامی اخیر شرق ژاپن، حاکی از آن بوده است که  54  درصد از تلفات آن؛ زنان و دختران بودند. جری ولاسکوز، رئیس دفتر دفتر منطقه آسیا و اقیانوسیه معتقد است؛ هنگامی که زنان و سالخوردگان در طول یک فاجعه بیشترین آسیب را متحمل شده‌اند، اگر قصد داریم به طور قابل توجهی تعداد افراد کشته شده سالانه از بحران‌ها را کاهش دهیم؛ باید به واقع در آسیب‌پذیری این دو گروه در همه فرایندهای مدیریت فاجعه، مداخله داشته باشیم. با این حال، تصمیم‌گیری در مورد این آسیب‌پذیری‌های خاص را نمی‌توان در خلاء انجام داد. امروزه تصمیم‌گیرندگان یک قاعده بسیار روشن دارند؛ به دنبال مشاوره از این گروه‌های آسیب‌پذیر می‌گردند. دیدگاه‌های‌شان را می‌شنوند و آنها را در برنامه‌ریزی‌ها درگیر ساخته و مشارکت می‌دهند؛ این تنها راه کاهش خطر است که موثر خواهد بود. پروفسور کنجی اوکازاکی از موسسه مطالعات (GRIPS)  ژاپن تأکید می‌کند که ترویج برابری جنسیتی و یافتن راه‌های بهتر برای محافظت از زنان و سالمندان همچنان یک اولویت برای همه کارشناسان و مدیران فاجعه است که در تلاش برای کاهش تأثیر بلایای طبیعی هستند. او می‌گوید؛ زنان باید به حساب آیند و در روند بازسازی شرکت کنند و به عنوان مثال، عدم تعادل فعلی در تصمیم‌گیری در کمیته بازسازی ملی که در آن تنها 9 زن عضو هستند از مجموع اعضای 61 نفر، قابل توجه است. (Leoni,2012)
   در ایران؛ گزارش‌های میدانی از بحران‌هایی چون زلزله‌های رخ داده در منجیل و رودبار سال 1369، بم سال 1383، و کرمانشاه 1396؛ نشان داد که زنان چه در قالب نیروهای داوطلب امدادی و چه به عنوان آسیب‌دیدگان زلزله در این مناطق، از درک و آمادگی بیشتری برای پذیرش شرایط جدید و کمک به خود و دیگران؛ برخوردار بودند. به عنوان مثال، در زلزله منجیل، اغلب خانواده‌هایی که در آن زن خانواده زنده مانده بود به خوبی اداره شده، امور بچه‌ها نظم و ترتیب یافته، خانه‌هاي موقتی بنا شده و کارها به روال عادي تداوم داشته است. (شادی‌طلب، 1376)
به گفته سمیه کاظمیان‌ روان‌شناس و عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی، نقش زنان در سوگواری دسته جمعی در مناطق زلرله‌زده  کرمانشاه و تأثیری که در تنظیم هیجان اهالی آن جا داشتند، بسیار مفید بود. همچنین گفتمان پر از عاطفه‌ای که در صحبت‌های این زنان وجود داشت، سبب شد که تأثیر بسیار مفیدی بر شرایط بحران‌زده داشته باشند. در این مناطق خانواده‌هایی که یک زن یا یک دختر دارند، شرایط زندگی‌شان بسیار متفاوت تعریف می‌شود. این خانواده‌ها معمولاً اولین کاری که می‌کنند این است که یک استقرار دسته جمعی را شکل می‌دهند و کنار همسایه‌ها اسکان می‌یابند و بعضی از خانواده‌ها با خانواده‌های دیگر جمع شده‌ و چادرهای‌شان را به هم وصل کرده‌اند و بین چادرها راهرو درست کرده و آشپزخانه‌ای را هم ترتیب داده‌اند که همگی از آن استفاده می‌کنند. درحقیقت فضای مشارکتی خوب را شکل داده‌اند و نقش‌ها از نو تعریف شده است. این روان‌شناس با بیان این‌که زنان زلزله‌زده در بازآفرینی نقش‌ها و در تصمیم‌گیری‌ها در خانواده نقش کلیدی دارند، معتقد است: به عنوان مثال دختران یک خانواده روستایی به راحتی بیان می‌کردند که ما دوباره می‌توانیم خانه خودمان را بسازیم و جالب این بود که این دختران مدام می‌گفتند که بعد از زلزله وظایف و مسؤولیت‌های ما بسیار بیشتر شده است و اصلاً این‌طور نیست که بتوانیم بیکار بمانیم.
   به گفته کاظمیان، زنان در این شرایط درک می‌کنند که باید خودشان زندگی‌شان را دوباره جمع کنند و خیلی وقت‌ها حتی این زنان، بچه‌های خود را از چادر بیرون می‌آوردند و قدم می‌زدند برای این‌که شوهرهای‌شان بتوانند برای ساعتی استراحت کنند. بنابراین زنان در مسؤولیت‌پذیری‌ و دور هم جمع کردن خانواده خیلی می‌توانند مؤثر باشند. به گفته این استاد دانشگاه، حتی نوع واکنش زنان و مردان با زلزله نیز متفاوت بود و بسیاری از مردان شهری بیان می‌کردند که سخت است ما بتوانیم دوباره در این شهر زندگی کنیم و مکرراً مسأله مهاجرت را مطرح می‌کردند و تیم روان‌شناسی باید روی این افراد بسیار کار می‌کرد تا انگیزه درونی دوباره ساختن زندگی در آن‌ها ‌به وجود آید. اما زنان، انگیزه بسیار زیادی برای دوباره ساختن شرایط داشتند و بیان می‌کردند که چون ما یک‌بار این شرایط را در دوران جنگ تجربه کردیم و ماه‌ها در غار زندگی کردیم، بنابراین می‌توانیم با این شرایط نیز کنار بیاییم.( مهرخانه،1396)
   در مجموع می‌توان گفت بررسی مشاهدات و گزارش‌های فعالین اجتماعی و نیروهای امدادی سازمان‌های دولتی نشان می‌دهد که پس از گذشت زمان از وقوع بحرانی چون زلزله اخیر در کرمانشاه، به دلیل از بین رفتن نظم پیشین بر روال زندگی خانواده‌ها به ویژه زنان، آن‌ها به شدت نیازمند به فعال‌سازی وتداوم تسهیل‌گری برای ساختن دوباره شرایط و فرآیند زندگی خود در دوران پس از بحران هستند تا دچار افسردگی و یأس نشده و امید به زندگی را در خود، خانواده و شبکه اجتماعی پیرامون خود؛ هم چنان زنده و پویا نگاه دارند. به نظر می‌رسد در پایان ذکر چند راهکار پیشنهادی می‌تواند در برنامه‌ریزی‌های مدیریت بحران توسط سازمان‌های متولی و فعالین اجتماعی، مفید باشد.
-          برنامه‌ریزی برای آموزش مهارت‌های اساسی و ضروری قبل، حین و پس از بروز بحران به ویژه به زنان.
-          شناسایی و ثبت دقیق مشخصات و ویژگی‌های جمعیت شناختی گروه‌های آسیب‌پذیر در مناطق بحران‌خیز هم چون زنان، کودکان و سالمندان.
-          ارتقای فرهنگ عمومی جامعه در جهت رفع محدودیت‌های عرفی و فرهنگی زنان در هنگام بحران‌ها و حوادث به منظور کاهش آسیب‌پذیری آنان به ویژه از طریق نهادهای آموزشی و رسانه.
-          افزایش مشارکت زنان و حضور آنان در ستادها و ارکان سیاست‌گذاری و تصمیم‌گیری به منظور مقابله با بحران های طبیعی.
-            فعال‌سازی و تداوم تسهیل‌گری زنان در حوزه‌های اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی برای افزایش امید به زندگی و حفظ سلامت خود و کیان خانواده.


منبع: ماهنامه آفتاب یزد ، ویژه نامه سالگرد زلزله کرمانشاه

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha